امروزه مطالب و موضوعات فراوانی در مورد تقویت روحیه مشارکت بین کارمندان و کارفرما گفته میشود. صرفنظر از اینکه این مفهوم یکی از گزینههای کلیدی در بهبود سازمانی است بهتر است شما در مقام گرداننده کسبوکار، کاری کنید که کارمندان شما، تیمی باروحیه مشارکت بالا باشند تا:
اعضای تیم شما برای رسیدن به اهداف بالا بهتر است پاسخ مناسبی برای پرسشهای زیر داشته باشند:
یادآوری: اینکه کارمند شما احساس کند شخصیت او نیز همانند کارش، مهم و ارزشمند است یعنی بهبود سازمانی.
پیشنهاد دیگر ما: شش اصل اساسی که باید در اجرای بهبود مستمر جدی بگیرید
به باور بسیاری از اهالی فن، شاهکلید بهبود سازمانی، ارتباط است. رهبران هر مجموعه و نظامی از آیتم ارتباط بهعنوان بزرگترین چالش معاصر نام میبرند و جالب اینجاست که همین چالش میتواند ضعف چشمگیری هم در شرکتها باشد .
سعی کنید در مورد مسائل و موضوعات کلیدی کسبوکارتان با زبانی ساده، نوآورانه، سازنده و تعاملی گفتوگو کنید. برای نمونه میتوانید این اهداف را در گفتوگوهای خود برای نتیجهگیری بهتر دنبال کنید:
◄ اهدافی برای پیشرفت عملکرد سازمانی و پیدا کردن راهحلهای مناسب.
◄ ماجراهایی از رقبا و موفقیت مشتری ( مثلاً قصه فروشهایی که دارید یا خدمات مشتری)
◄ نوآوریهای اخیر سازمان ( محصول یا خدمات متفاوت، بستهبندی و ظاهر چشمگیر، تبلیغات و مدیریت ارتباط با مشتری)
سیاستها، عملکرد و ساختار مجموعه شما تا چه میزان همسو با استراتژیهای متفاوت رقابتی است؟
بد نیست برای بررسی مواردی که نشان از عدم انطباق دارند به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
لازم است تا معیارهای درنظرگرفته شده را با دقت بررسی کنید تا میزان تأثیرگذاری آنها بر بهبود سازمانی مشخص شود چراکه معیارهای سازمانی نقش مهمی در تصمیمگیری و اولویتبندی کارها دارند.
به خاطر داشته باشید که معیارهای غیرمالی ( مثل مدیریت فروش و ارتباط با مشتری) ازجمله موارد متمایزکننده رقابتی هستند و باوجود آنها میتوان بهخوبی همسو با راهکارهای مفید بهبود سازمانی شد.
اینکه این معیارها ( چه مالی و چه غیرمالی) چطور انتخاب و سنجیده شوند باعث میشود تا هر بخش در یک سازمان از نقش اثرگذار خودشان در بهبود عملکرد سازمان آگاه باشد.
خیلی از سازمانها نیروی کار به حدنصاب رسیده دارند یا اینکه این نیرو به سن بازنشستگی رسیده است. با این اوصاف:
برای پاسخ به این سؤالات بد نیست چند نکته را به خاطر بسپارید:
تقریباً همه کارشناسان حوزه بازاریابی معتقدند که سه نوع گزاره ارزشگذاری یا استراتژی تمایز رقابتی در کسبوکار وجود دارد. نکته مهم در مورد هر سه نوع، درست انجام دادن کار با هدف بهبود سازمانی است و این درست انجام دادن یعنی شما در فضای تخصصی خودتان ابراز وجود کنید نه جایی که به شما و تخصص شما ارتباطی ندارد.
این سه نوع گزاره را با هم میخوانیم:
مشتری مداری؛ به نیازهای هریک از مشتریهایتان توجه کنید، زمینه تجربههای خاص برای او فراهم کنید و کاری کنید تا ارتباطی قوی و بلندمدت بینتان شکل بگیرد. جهت اطلاع از بهبود فرایند سازمانی، به سایت دیباگ مراجعه کنید.
مجموعهای تمام و کمال از محصولات و خدمات مقرونبهصرفه را در اختیار مشتری بگذارید. این مهم را به خاطر داشته باشید که اگرچه تلاش شما برای ارائه خدمات مقرونبهصرفه، یک نبرد بر سر قیمت است ولی از آن مهمتر، نشاندهنده ارزشگذاری مشتری با هدف حفظ جیب اوست.
قدرت عملیاتی یعنی از خودتان بپرسید آیا محصول من کاری میکند تا مشتری ( با کاهش زمان استهلاک و بهبود کیفی) احساس رضایت بیشتری داشته باشد؟
یک مجموعه کارآمد، با تولید یا ارائه محصول و خدمات جدید و نوآورانه مبتنی بر تازهترین فناوریها خود را بهعنوان پیشرو معرفی میکند. البته رسیدن به این برتری و اصالت بستگی زیادی به مجموعهای از پژوهشهای مرتبط با آن محصول و خدمات دارد.
درواقع موفقیت سازمانی شما با معرفی مکرر محصولات و خدمات جدید که هم متفاوت و هم مفید برای مشتری هستند تضمین خواهد شد.
کسب فرهنگ بهبود سازمانی سخت است؟ بله به عبارتی سخت است و شما نیاز به تلاش پیگیرانه برای رسیدن به نتیجه دلخواهتان دارید. بد نیست این شش گام کلیدی را با مجموعهای از تجربیات حرفهای و شخصی خود در کسبوکارتان مقایسه کنید و از خودتان این سؤال مهم را بپرسید که:
پیشنهاد میکنم تا از حضور کارشناسان خدمات مشاوره برای ارزیابی کسبوکارها، ریسکهای مرتبط با روشهای واقعی کسبوکار بهصورت اصولی و همخوان با روز بهرهمند شوید. کارشناس، در کنار کارفرما و تیم او به بررسی بهترین روشهای مدیریت این ریسکها و کمک به او و تیمش برای ایجاد تغییرات داخلی گسترده در سازمان میپردازد.
مدیر یا رهبر؛ برای شما و تیمتان آرزوی موفقیت دارم.
منبع: